ملکه تومریس ( افسانه یا واقعیت)
>>> تاریخ انشتار پست :1 فروردین 1394

او نوه افراسیاب (آلپ ارتونقا) سکایی بود که برخلاف پدر بزرگش متمایل به دفاع بود و روحیه ی تهاجمی نداشت. اما کورش هخامنشی آنرا بعنوان یک نقطه ضعف تلقی کرد و بی درنگ به سرزمین سکائیان تاخت.
سکائیان با عقب نشینی تنها زمین های سوخته را پشت سرشان باقی می گذاشتند و درصدد فرصت مناسب برای حمله بودند. سرانجام سپاه کورش خسته و درمانده شد و کورش پیشنهاد کرد که در صورت ازدواج با او از حمله به سائیان خودداری خواهد کرد. اما ملکه تومریس نوه افراسیاب آنرا حیله جنگی دشمن دانسته و از ازدواج خودداری کرد.
کورش از رد پیشنهاد او با تومریس خمشگین شد . این بار با لشکری آزموده و سگان شکاری برای بو کشیدن و تعقیب دشمن به میدان آمد. ملکه سکائیان حالت تدافعی گرفت و در یک مکان مناسب منتظر سپاه کورش ماند.
هر دوسپاه در چند کیلومتری یک دیگر اردو زدند. اما کورش پیشدستی کرد و وسط دو سپاه یک چادر سور و سات و عیش و نوش زد.
پسر تومریس از شبانه به چادر تاخت و آنرا به یغما برد و به خوشگذارانی پرداخت اما از حلیه دشمن غافل شد و سربازان پارسی با یک حمله او و محافظان را به قتل رساندند.
ملکه تومریس از مرگ فرزند بسیار آشفته ونالان شد و با خود قسم خورد که " قسم به خورشید که تو ای کورش ، فرزند مرا با شراب و ناجوانمردی کشتی و من تو را در خون غرق خواهم کرد.
دیگر او سپاه پارسی از تیراندازان ماهر سکایی شکست سنگینی خورد و دچار تلفات جانی زیادی شد که کورش هخامنشی نیز در میان کشتگان افتاده بود.
ملکه تومریس سر کورش هخامنشی را در یک خیک پر از خون انداخت و گفت : در زندگی از خون ریختن سیر نشدی اما حلا من تو را از خون سیراب می کنم.




