اصطلاحات نجوم و ستاره شناسی در زبان ترکی
>>> تاریخ انشتار پست :28 آبان 1393

آق آیقیر : ستاره الشُعرا ، شعرای یمانی (سیروس)
ایکی بوز آت : کچیک آیی بُرج ینده " ایکی قارداش " اولدوزو
اۆلکر : اولکر اولدوزو
چولپان : چوبان اولدوزو ، زهره (الدراک للسان الترک ؛ سنگلاخ)
باغیرساقان : ستاره دُبران
آرا آیی : ماه شوال (فرهنگ سنگلاخ)
آراییجی یولدوزلر : ستاره فرقدان ، دو برادر (فرهنگ سنگلاخ)
ارسلان : برج شیر (فرهنگ سنگلاخ)
آجون / آژون / اوچون : جهان
اۆچ یولدوز: ستاره میزان (فرهنگ سنگلاخ)
اورکار (اۆلکر) : ستاره پروین (فرهنگ سنگلاخ)
اوغلاق : برج جدی (فرهنگ سنگلاخ)
اویاقماق (تولونماق): غروب کردن کواکب (فرهنگ سنگلاخ)
اؤی (اؤد) : برج ثور
ایکی پیکر: جوزا ، دو مسگر (فرهنگ سنگلاخ)
باشی اؤلکو: برج میزان (فرهنگ سنگلاخ)
توش: نیمروز و وقت ظهر (فرهنگ سنگلاخ)
توغماق : طالع شدن (فرهنگ سنگلاخ)
توقوز اتابک : نُه فلک (سنگلاخ)
تیمور قازوق : ستاره جُدی (فرهنگ سنگلاخ)
چاق / چاغ : وقت و زمان ( گئجه چاغی : شب هنگام)
چولپان : کروان قیران (شعری)
سَقیت: ستاره بهرام
سامان اوغریسی : کهکشان
قارا قوش : سیاره مشتری ، ستاره میزان (دیوان لغات الترک)
أره ن تۆز: مشتری ، میزان
اعضای بدن در ترکی
>>> تاریخ انشتار پست :27 آبان 1393
تورکجه ده بدن اعضاسی آدلاری نین چوخو " – ق / - ک / - ل / - ن / - ش / - ز" صامتلری ایله بیتیر.
ق :آیاق (پا)، داماق (کام دهان)، دالاق (طحال) ، دوداق (لب)، آشیق (قاب) ، باغیرساق (روده)، قوُرساق (معده) ، بییق ( بیغ / بوغ: سبیل) ، قولتوُق (زیر بغل) ، قاسیق (عانه)، داشاق (خایه) ، قیغیرداق (خیخیرداق/ خیت خیت : غضروف ) ، قوُیروق (دم)، بارماق (انگشت) ، بوُخاق (غبغب) ، دیرناق (ناخن) ، توپوُق (پاشنه)، تویناق (سُمّ اسب و...) ، یاناق (گونه) ، یانچاق (لنبر)، یوُمروق (مشت) ، قوووُق (مثانه).
جایناق (جیرناق: چنگال) ، اویناق (مَفصل) ، قورشاق (کمر)
ک : سۆموک (استخوان) ، بیله ک (مُچ)، بؤیره ک (کلیه) ، دیرسه ک (آرنج) ، اۆره ک (قلب)، امجَک (پستان)، أرنه ک ( بارماق : انگشت) ، خیرتده ک (گلو) ، گؤبه ک (ناف) ، اینجیک (مچ ) ، گمیرچه ک (غضروف)، کۆره ک (پشت) ، مؤچۆک (دنبالچه) ، تۆک (موی سرو بدن) ، امگک (جاندانه ، بخش نرم کاسه سر)
ل : بئل (کمر) ، أل (دست) ، قول (بازو) ، دیل (زبان) ، دال (پشت ، خلفی) ، تئل (زلف)، ساققال (ریش) ، کؤنول (دل) ، قیل (موی زبر).
ن : آلین (پیشانی) ، بویوُن (گردن) ، قارین (شکم)، بوروُن (بینی) ، بئیین (مغز) ، چیین (شانه ، سر بازو).
ز: بوغاز (گلو)، آغیز(دهان) ، گؤز(چشم)، دیز(زانو) ، اۆز(صورت).
ش : باش (سر)، دیش (دندان)، قاش (ابرو) ، دؤش (سینه).


معنای کشور پرو
>>> تاریخ انشتار پست :27 آبان 1393
معناي "
پرو " در تركي سومري = آب فراوان
PU رود ، چشمه (بولاق ، پینار) ، منبع آب
LU فراوان (پسوند فراوانی در ترکی مانند عاغیللی ، هوشلو)
pu [WELL] wr. pu2 "lower course, footing; cistern, well; fish pond; source of river
lu [ABUNDANT] wr. lu "(to be) abundant; to
heap up
آسیب شناسی آموزش زبان فارسی در مناطق دو زبانه
>>> تاریخ انشتار پست :16 آبان 1393
پیشگفتار
آموزش زبان دوم و بویژه زبان کهن و شیرین فارسی در مناطق دو زبانه کاری نسبتاً سخت و هنرمندانه است.
آنچه که آموزش زبان فارسی را در مناطق دو زبانه سخت و دشوار می کند، از دو عامل " انتقال زبانی " و " ناکارآمدی کتاب های زبان و ادبیات فارسی " سرچشمه گرفته است.
انتقال زبانی
از آنجا که دانش آموزان زبان مادری خود را زودتر از زبان فارسی یادمی گیرند ، بنابراین برای ساخت جمله های فارسی از دستور زبان و ساختار زبان مادری خود کمک می گیرند که به این عمل " انتقال زبانی " گفته می شود.
چون بیشتر جمله ها و ترکیب های دستور زبان مادری (زبان اول) با دستور و ساختار زبان دوم ، همگونی و هماهنگی ندارد؛ این عامل باعث پیدایش " خطاها " یِ دستوری ، واژگانی و ... می شود.
خطاهای گفتاری و نوشتاری دانش آموزان را نباید سرزنش کرد ، زیرا نشانه ی کوشش و پیشرفت آن ها در یادگیری زبان دوم است.
معلم و دبیر زبان فارسی بایستی با خوشرویی و نرمخویی جمله ها و تلفظ های نادرست دانش آموزان را اصلاح کرده تلفظ یا جمله ی درست را چندین بار تکرار کند تا در ذهن دانش آموزان جای گیرد.
سرزنش و نکوهش پی در پی دانش آموزان در کلاس های درس زبان فارسی سبب خواهد شد که آن ها از زبان دوم بدشان بیاید و انگیزه ای برای ادامه ی یادگیری آن نداشته باشند و یادگیری کندتر و آهسته تر می شود.
معلم مناطق دو زبانه نباید دانش آموزان را در سر کلاس از سخن گفتن به زبان بومی و مادری خود محروم کند و یا زبان و لهجه ی آنان را بد ، عامیانه ، غیر ادبی و نابهنجار ارزیابی کند.
داروی بد و یک جانبه نگری معلم زبان فارسی ، درباره زبان بومی دانش آموزان ، اثرات بسیار شوم و ویرانگری را در ذهن آن ها به جا می گذارد. زیرا دانش آموزان نسبت به همه ی آگاهی هایی که از راه زبان مادری خود به دست آورده اند؛ بدبین شده و آن دانش و آگاهی ها را بی ارزش خواهند شمرد. در آینده نیز دچار " بُحران هویت " ، خود کم بینی و کاهش عزت نفس شده نسبت به همه ی ارزش ها و فرهنگ جامعه ی خود بی تفاوت و بدبین خواهند شد.
کسی که در مناطق دو زبانه تدریس می کند ، بایستی از هردو زبان آگاهی خوبی داشته باشد ؛ زیرا از یک سو دانش آموزان با وی احساس دوستی بیشتری خواهند کرد و از سوی دیگر ، چون از تفاوت های هر دو زبان آگاهی دارد ، بهتر می تواند دانش آموزان را در کار زبان آموزی راهنمایی کند.
برای مثال ، معلمی که در منطقه ی بزرگ آذربایجان تدریس می کند ، می داند که واجگاه صامت های " گ ، ک ، ق " با واجگاه آن در زبان فارسی یکی نیست. معلم می تواند این نکته را به دانش آموزان خود یاد بدهد تا آن ها دارای لهجه (ی ناخواسته) نباشند و فارسی را با لهجه ی ترکی صحبت نکنند.
معلم آگاه و دلسوز می داند که مصوت های فارسی کشیده تر از مصوت های ترکی هستند. او می تواند با چند مثال ساده این نکته ی مهم را به داش آموزان خود یاد بدهد.
فارسی
ترکی
سامان
دانا
بال
سامان ( به معنای کاه)
دانا ( به معنای گوساله)
بال (به معنای عسل)
ناکارآمدی کتاب های زبان و ادبیات فارسی
کتاب های ادبیات فارسی نیز در آموزش زبان فارسی کارایی و بهره دهی خوبی ندارند ؛ زیرا از یک سو دستور زبان مناسب و امروزینه هنوز نوشته نشده است و از سوی دیگر در ادبیات فارسی کوشش بسیار شده است تا دانش آموزان با سبک و نگارش و جمله بندی متون ادبی کهن آشنا شوند.
آشنایی با متون کهن برای کسی که می خواهد در آینده پژوهشگر تاریخ ادبیات بشود ، بسیار سودمند است ؛ اما برای دانش آموزی که می خواهد خلبان ، مهندس یا جراح قلب و ... بشود ، چه سودی می تواند داشته باشد؟
یکی از مهمترین داشواری های آموزش زبان فارسی ، نگارش دستور زبان آن است.
دستور زبان فارسی که در سده های پیشین از روی دستورهای عربی نوشته شده است ، امروزه نیز از روی دستورهای اروپایی الگو برداری و نوشته می شود.
در حالی که دستور هر زبانی را باید از درون خود آن زبان – و سخنگویان آن – بیرون کشید و نوشت.
در دستورهای کنونی نارسایی های بسیاری در تعریف فعل ماضی و ... به چشم می خورد که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. مثلا در جمله ی " شاید فردا به تهران رفتم تا از نمایشگاه کتاب دیدن کنم " ؛ فعل رفتم به معنای آینده بکار رفته است.
همچنین صورت های کهن و مهجور افعال در کنار صورت های رایج آن آورده شده است که بایستی آن ها را از هم جدا کرد. مثلا: همی گفتم / می گفتم.
البته برخی از واژه های عامیانه و محلی نیز وجود دارند که در فارسی رسمی و معیار بکار نمی روند و بر دشواری یادگیری زبان و ادب فارسی اٍر می گذارند؛ مثلا: مانده نباشی بجای خسته نباشی ، هپروت ، تُخس و ...
اسکی تورکجه ایله بو گونگو ژاپن دیللری نین قارشیلاشدیریلماسی
>>> تاریخ انشتار پست :13 آبان 1393
(تطبیق واژگان ترکی و ژاپنی)

لینک دوم دانلود کتاب : تطبیق واژگان ترکی و ژاپنی
واژه های ترکی در ارمنی
>>> تاریخ انشتار پست :7 آبان 1393


تصویر اولین نسخه از کتاب شعر «حیدر بابا» که در سال 1332 چاپ شده
Copyright © 2017 -تمامی حقوق وبلاک محفوظ میباشد



